بزرگترین کارآفرینان دنیا که ایدههای خلاقانهشان مورد توجه دنیا قرار گرفته است و بارها و بارها به شکلهای مختلف کپی شده است، چه کسانی بودهاند؟ آیا آنها انسانهای عجیب و غریبی هستند که سرگذشت شگفتانگیزی داشتهاند و همه چیز برای رسیدن به رویاهایشان همواره مهیا بوده است؟
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان؛ چطور میتوان درآمد بیشتری کسب کرد و کسانی که امروز در لیست پولدارترین و ثروتمندترین افراد جهان هستند، چطور به این مهم نائل آمدهاند؟ کسانی که اتفاقا از خانوادههای پولداری نبودهاند، بنابراین استفاده از سرمایه خانوادگی در موردشان منتفی است.
کتاب «سرگذشت جذاب کارآفرینان دنیا» با مرور کوتاهی بر زندگی تعدادی از مهمترین کارآفرینان دنیا، قصد پاسخگویی به همین سوال را دارد. در این کتاب لیست بلندبالایی از کارآفرینان را میبینید؛ از پیپر امیدیار که بنیانگذار ebay است تا سوئیچیرو هوندا که شرکت هوندا را تاسیس کرده است. آوردن کل این لیست کاری دشوار است چون در این کتاب با سرگذشت کوتاهی از 122 کارآفرین مواجه میشوید. شاید بد نباشد مروری داشته باشیم بر سرگذشت جان پل جونز دوجوریا، بیخانمان دیروز و میلیاردر امروز. در این کتاب درباره او نوشته شده: «جان پل جونز دوجوریا در 13 آوریل سال 1944 در همسایگی اکوپارک در لسآنجلس در ایالت کالیفرنیا متولد شد. پدر او مهاجری ایتالیایی و مادرش مهاجری یونانی بو. والدین جان پل زمانی که او دوساله بود از هم جدا شدند. جان پل در 9 سالگی به همراه برادر بزرگترش برای اینکه کمکخرج خانواده باشند، شروع به فروش کارتهای کریسمس و روزنامه کردند. این دو برادر حوالی ساعت 3 صبح از خواب بیدار میشدند تا بتوانند روزنامهها را به درب منزل مشتریان تحویل دهند. زمانی که معلوم شد مادر آنها قادر نیست زندگی فرزندانش را تامین کند، آنها را به پرورشگاه فرستادند.»
پسربچهای که فقر و بحرانهای خانوادگی را از سر گذرانده و دست آخر بهاجبار از مادرش جدا شده است، براساس تصورات ما نمیتواند زندگی و آینده موفقی را در پیش داشته باشد. اما ببینید او چطور این بحرانها را از سر گذرانده است: «دوجوریا بیشتر دوران جوانی خود را در دستههای خیابانی در شرق لسآنجلس گذراند، اما زمانی که معلم ریاضیاش در دبیرستان جان مارشال به او گفت که هرگز در هیچ کاری در زندگی موفق نخواهد شد، تصمیم گرفت تغییر کند. جان پل دوجوریا در سال 1962 از دبیرستان فارغالتحصیل شد. او دو سال را در نیروی دریایی ایالات متحده گذراند و پس از آن در شغلهای مختلفی چون سرایداری، لولهکشی گاز، تعمیر دوچرخه تا فروش دایرهالمعارفها، ماشینهای فتوکپی و حتی فروش بیمههای عمر مشغول به کار شد.»
دوجوریا جوانی است که از این شاخه به آن شاخه میپرد. پشتوانه خانوادگی ندارد و به نظر میرسد آینده روشنی را هم پیش رو نداشته باشد. اما اگر فکر میکنید سیر بدبختیهای او در همین نقطه تمام میشود و او بهیکباره مسیر زندگی خود را مییابد، اشتباه میکنید. دوجوریا باز هم دوران بدتری را سپری میکند: «جان پل که در دهه دوم زندگی خود بود و بیش از آن مغرور بود که دست کمک به سوی کسی دراز کند، ناگهان خود را فردی بیخانمان و فقیر یافت که قوطیهای نوشابه و کنسرو را میفروخت تا پول اندکی به دست آورد و کمی غذا برای خود بخرد. او حتی شبها در ماشین میخوابید.»
اما روزگار به همین منوال نگذشت. او بالاخره توانست کاری برای خودش دست و پا کند که بتواند از آن وضعیت فلاکتبار رها شود: «او به هر حال توانست این وضعیت را پشت سر بگذارد. در نهایت، سرنوشت دوجوریا زمانی که توانست در جایگاه بازاریابی اولیه مجله تایمز استخدام شود، تغییر کرد. کمی بعد او به عنوان مدیر انتشار مجله در لسآنجلس انتخاب شد.»
با وجود اینکه دوجوریا شغل خوبی پیدا کرده بود، اما روحیه اقناعناپذیر و تنوعطلب او اجازه نداد تا در شغلی که به نظر شغل جذابی میآمد، ادامه کار دهد: «دوجوریا اولینبار زمانی که در سال 1971 به استخدام یک شرکت تخصصی پیشتاز در زمینه تولید محصولات سالنهای آرایشگاه در امریکا درآمد، با دنیای محصولات مراقبت از مو آشنا شد. البته او به خاطر مخالفتهایش بر سر استراتژیهای کسبوکار از این کار خارج شد. دوجوریا در سال 1980 به همراه دوستش، پل میشل که یک آرایشگر بود، شرکت جان پل میشل سیستمز را با دریافت وامی 750 دلاری راهاندازی کرد. پل میشل در آن زمان یکی از طراحان تاثیرگذارترین طراحان موی امریکا بود. آنها لوسیونها و مجموعههایی مخصوص مو و روشهایی برای مدل دادن به مو را ارائه کردند که در آن زمان بسیار انقلابی بود.»
در اینجاست که سوابق بازاریابی جان پل به کمک او میآید. چیزهایی که شاید هیچوقت فکر نمیکرده به کارش بیاید: «دوجوریا و میشل در ابتدا خود برای فروش محصولاتشان به آرایشگاهها میرفتند و از استراتژیای استفاده میکردند که تا آن زمان استفاده نشده بود. آنها محصولات خود را به شکل رایگان در آرایشگاهها به نمایش گذاشته و امتحان میکردند.»
هر چند عمر او کفاف نداد تا موفقیت بیشتر شرکتش را ببیند. او در سال 1989 از دنیا رفت ولی پسرش راهی را که پدر شروع کرده بود، بهخوبی و با جدیت ادامه داد. پدری که کودکی سختی را پشت سر گذاشته بود و در زندگیاش آرام و قرار نداشت، اما توانسته بود بر همه مشکلات فائق آید. امروزه شرکت جان پل میشل سیستمز بیش از 90 محصول مراقبت از مو را تولید میکند که در بیش از 90 هزار آرایشگاه در ایالات متحده و در بیش از 45 کشور دنیا به فروش میروند. فروش سالانه این شرکت در حدود 900 میلیون دلار است. پسری که در راه پدر قدم گذاشته است، کارهای مهمتری از بیزینس صرف انجام میدهد و دغدغههای دیگری دارد: «دوجوریا که به یافتن منابع انرژی جایگزین علاقه دارد، به تامین مالی اولین پالایشگاه نفت دوستدار طبیعت در تونس کمک میکند. او همچنین روی اتومبیلهایی که با انرژی خورشیدی کار میکنند سرمایهگذاری کرده است. دوجوریا علاوه بر شرکت اصلی خود در حوزههای زیاد و متنوع دیگری سرمایهگذاری کرده است. وی همچنین میلیونها دلار به جنبشهای خیریه متنوع کمک مالی کرده که به واسطه این کمکها جوایز متعددی نیز دریافت کرده است. او اعتقاد دارد که هر کدام از انسانها در هر روز مسئولیتی دارد برای اینکه این دنیا را به کانی بهتر برای زندگی تبدیل کند. او همچنین بر این باور است که هیچ کاری در دنیا ارزش انجام دادن ندارد مگر اینکه از انجام آن لذت ببرید.»
این کتاب پر است از سرگذشت انسانهایی که معتقد بودند میشود با نگاه دیگری به این دنیا هم تولید ثروت کرد و هم این ثروت را بهگونهای استفاده کرد که دنیا مکانی بهتر برای زندگی همه انسانها باشد. نویسندگان «سرگذشت جذاب کارآفرینان بزرگ دنیا» سعید گلمحمدی و صابر خطیری هستند و نشر آسیم این کتاب را به بازار کتاب عرضه کرده است. مطالعه این کتاب به کسانی که فکر میکنند برای تولید ثروت و اثرگذاری روی دنیا نیاز به امکانات پیچیدهای دارند یا شرایط برای فعالیتشان مهیا نیست، توصیه میشود. با مطالعه این کتاب درمییابیم که انسان اگر بخواهد با نیروی اراده خود میتواند اثراتی ماندگاری روی جهان بگذارد و این تاثیر را نسل به نسل منتقل کند.