موسی اسوار؛ مترجم ادبیات عرب میگوید: نباید انتظار داشت به محض انتقال علم، واژه هم وضع شود. باید منفعل بود و در تولید علم و دانش فعالتر. زمانی که علمی بومی و از آن خود ما باشد، واژههای آن هم فارسی خواهد بود.
پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان: نام موسی اسوارموسی برای آنهایی که علاقهای به ادبیات عرب در حوزه نظم و نثر دارند، بدون شک آشناست. نویسنده و مترجمی که تاکنون آثار گوناگونی مانند کتاب «ادبیات و تاریخنگاری آن»، «تاریخ نقد ادبی»، «آخر شب» از آثار محمود درویش، «ادبیات مقاومت در فلسطین» از غسان کنفانی و داستان «تا هر وقت که برگردیم» از همین شاعر به هنر او ترجمه شده است. «از سرود باران تا مزامیر گل سرخ» مجموعهای از پیشگامان شعر امروز عرب و کتاب «تا سبز شوم از عشق» از مجموعه اشعار نزار قبانی از دیگر کوششهای او در ترجمه است. اسوار به ویرایش زبان رسانهها اعتقاد دارد. درباره چیستی و چرایی زبان بر این تاکید دارد که زبان وسیله و امکانی برای انتقال پیام و ارتباط است. به عقیده او آسیبهای زبان یعنی آسیب به فرایند انتقال پیام. گفتوگوی سرآمد با اسوار از همین روست؛ بررسی ظرفیتهای زبان فارسی و نگاهی بر آنچه بر این زبان رفته است.
برخی بر این باورند ظرفیت زبان فارسی در گذشته بیش از امروز بود. تواناییهای این زبان به سبب ورود واژگان بیگانه رو به کاهش است. شما زبان فارسی را چگونه میبینید؛ زبانی تولیدکننده واژهها یا مصرفکننده واژگان بیگانه. اصلا این تبادل واژهها بین دو زبان، ضعف به شمار میرود؟
من این موضوع را به این شکل قبول ندارم. اینکه ظرفیت زبان فارسی ممکن است نسبت به گذشته تغییر کرده باشد، درست و طبیعی است. بااینحال ظرفیت زبان فارسی همچنان زیاد و قابل توجه است. این زبان از نظر امکانات زبانی مانند میانوندها، پسوندها، پیشوندها، ترکیب واژهها و ساخت اصطلاحات زبانی، زبانی برخوردار است و قدرت واژهسازی دارد. البته این زبان میتواند توسعه و غنای بیشتری هم داشته باشد. یکی از اصول متعارف برای توسعه زبان، بهرهمندی از عناصری است که زبانشناسان به آن «عناصر قرضی» میگویند. حضور این عناصر در هر زبان نشانه پویایی آن زبان است. به تعبیری دقیقتر از نظر علم زبانشناسی، زبانی که عناصر قرضی نداشته باشد، محکوم به مرگ است. زبان فارسی از زبانهای مختلف، واژههای مختلفی وام گرفته است. آن را در خود هضم و جزم و مناسب برای کاربرد کاربران خود کرده است. از اینرو فارسی زبانی زنده و پویاست و میرا نیست. حدود 60 درصد واژههای ما را عناصر عربی تشکیل دادهاند. زبان فارسی بهعنوان زبانی توانا، این واژهها را گرفته و جذب و هضم کرده است. واژههای عربی در زبان ما به مرور معانی تازهای به غیر از معنا و کاربرد خود در زبان اصلی، عربی، یافتهاند. اگر همین واژههای تغییر و تاثیریافته را در همان زبان عربی برای مفهوم مورد نظر آن واژه در زبان مبدا به کار ببریم، ممکن است عربزبانها متوجه مفهوم آن نشوند. حتی گاه املا، تلفظ معنا و کاربرد این واژهها هم تغییر کرده است. مثالی میزنم. در زبان و ادب ما، در شعر و نثر واژه ساقی معمولا معنایی عرفانی دارد. مثلا در شعر حافظ. همین واژه اما در عربی از سقایت به معنای آبرسانی دلالت دارد. از اینرو اگر امروز بخواهیم تمام عناصر عربی را از زبان فارسی برای مثال اشعار حافظ، سعدی و... جدا و حذف کنیم، چیزی از آن باقی نمیماند و پیامی منتقل نمیشود.
پس شما هم جزو کارشناسانی هستید که مخالف حذف واژههای بیگانه از زبان فارسی هستید و آن را آسیب زبان نمیدانید؟
بله. این از تواناییهای زبان ماست که توانسته کلمههای عربی را بگیرد. ظاهر، تلفظ، املا و معنای آن را تغییر دهد و گویی واژهای نو بسازد با معانی تازه. این از ظرفیتهای زبان فارسی است که میتواند واژههای بیگانه را بپذیرد، مناسب نیاز و کاربرد خود تغییر دهد. در ساختار دایره واژگان فارسی آن را خوش بنشاند و به کار ببرد. اینها از امکانات زبان فارسی بهعنوان زبانی که داد و ستد واژه با دیگر زبانها دارد، به شمار میرود. چرا باید این امکان را حذف کرد و نادیده گرفت؟!
این داد و ستدگری زبانی و پذیرش آن بهعنوان یکی از ویژگیهای زبان و امکانات، در همه زبانها هست یا بیشتر در زبان فارسی است؟
این یک ویژگی متعارف از نظر علم زبانشناسی برای همه زبانهاست. برای مثال زبان فرانسه بسیاری از واژههای مورد نیاز در زمینه رایانه، فضای مجازی و... را از زبان انگلیسی وام گرفته است و کاربران از آن استفاده میکنند و اصلا عیب ندارد و نقص هم به شمار نمیرود. مثالی دیگر، زبان روسی واژههایی در حوزه بعضی فناوریها را از زبان انگلیسی گرفته و جزم کرده است. حتی بسیاری از واژهها از زبان فارسی وارد زبان عربی شده. البته نادیده نباید گرفت که ورود واژگان عرب به زبان فارسی بیشتر بوده است. صرف نظر از این مقایسه حتی میتوان ردپای واژههای فارسی را در زبان عربی دید. واژههایی که کاربرد آنها در قرآن مجید هم از نظر علم زبانشناسی و بررسی بن واژهها ثابت شده است. این بحث خود مجال مفصل و فرصتی بیشتر میخواهد. بهطور کلی پذیرش واژهها از زبانی به عنوان مبدا به زبان دیگر بهعنوان مقصد هم چنین تغییر واژهها مناسب زبان مقصد، ترکیب و واژهسازی آنها خود به تنوع واژهها کمک میکند.
به واژهسازی اشاره کردید. به هر ترتیب حفظ و صیانت از کیان زبان و کمتر به کار بردن واژههای بیگانه باید دغدغه ما فارسیزبانها باشد. شاید یکی از نمونههایی که میتوان برای صحبت شما به آن اشاره کرد، این است که همین که برای واژههای بیگانه برابر و معادل در نظر گرفته میشود، مصداق واژهسازی است.
بله. واژهسازی در زبان فارسی خوشبختانه میدان و امکان خوبی دارد. متولی این امر، فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. در فرهنگستانهای قبلی حدود 45 هزار واژه برای شاخههای مختلف علمی وضع شد. برای مثال واژه بسامد برای فرکانس یا رایانه به جای کامپیوتر، شهرداری به جای بلدیه و... پیشنهاد و استفاده شد. امکان واژهسازی در زبان فارسی بسیار گسترده است.
چگونه میتوانیم بیش از آنکه واردکننده واژه باشیم، صادرکننده آن به زبان دیگر باشیم؟
امکان صادر یا وارد کردن واژهها، بهطور کلی داد و ستد زبانها، ارادی نیست. واژهها در طول تاریخ داد و ستد میشوند؛ از فارسی به ترکی، از ترکی به عربی و... برای مثال در ایران قدیم به بیمار «خسته» میگفتند. این واژه از فارسی به زبان ترکی استانبولی وارد شد و پس از آن به مصر. به همین دلیل میبینیم که در مصر به بیمارستان «خستهخانه» میگفتند. این اتفاقی نیست که با اراده و نظارت من و شما یا دولتها به صورت ارادی انجام شود. خود زبانها به صورت طبیعی چنین داد و ستدی با یکدیگر دارند.
یعنی باید از راه تعاملها و تبادلهای فرهنگی دو زبان وارد شد؟
زبان وقتی گسترش پیدا میکند که ارتباط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... زبانها با هم بیشتر باشد. برای مثال این ارتباط و تبادلها در مناطق همجوار جغرافیایی یا کشورهایی که ارتباط مستمر و خوب با هم دارند، برقرار میشود.
مدتی زبان فارسی در جهان به زبان علم و دانش معروف بود، اما به نظر میرسد اکنون دیگر چنین نیست. کتابهای تخصصی علمی برای مثال در حوزه دانش پزشکی، فیزیک و فناوری اطلاعات در مراجع آموزشی ما معمولا به زبان اصلی یا ترجمههای تحتاللفظی است. از علم و دانش روز عقب ماندهایم، یا زبان فارسی یارای انتقال علوم جدید را آنچنانکه باید ندارد؟
نه. علم مدام گسترش دارد و پیشرفتی سریع. باید متناسب علم، آن هم با این دامنه وسعت، سرعت پیشرفت و تنوع شاخههای گوناگون علم و دانش، واژههای متناسب در کشورهای مبدا وضع شود. سرعت فرایند انتقال دانش بین کشورها معمولا از سرعت واژهسازی در کشور مقصد سریعتر است. فرصت میخواهد تا زبان خودش را با این انتقال دانش سازگار کند و این طبیعی است. این عیب و نقص زبان فارسی نیست. خب، بسیاری از واژههای مثلا حوزه مربوط به رایانه و فناوری اطلاعات با همان واژههای مبدا وارد زبان عربی شده است، پس باید گفت زبان عربی هم عقب است؟ نباید انتظار داشت به محض انتقال علم، واژه هم وضع شود. باید منفعل بود و در تولید علم و دانش فعالتر. زمانی که علمی بومی و از آن خود ما باشد، واژههای آن هم فارسی خواهد بود. حتی همان زمان هم که زبان ما به زبان علم و دانش معروف بود، دانشمندانی به عربی مینوشتند. در این زمان که دامنه گسترش علم وسیعتر شده است، در زبان فارسی باید با وضع واژههای کاربردی و درست خلأ را پر کرد. از سویی در حوزه علم تولیدکننده بود و چهرههای علمی، دانشمندان و نخبگان موفق داشت. زبان فارسی این ظرفیت را دارد. در زبان علم فارسی واژههای معادل مناسبی داریم. برای مثال در فیزیک «کاهنربایی» به جای «الکترومگناتیگ» ساخته شده است. از گفتن همه اینها میخواهم بگویم زبان فارسی امروز بهعنوان زبان علم، درمانده نیست. بااینحال خیلی راه پیش رو داریم. هم باید خلأ علمی را پر کنیم، هم خلأ واژهسازی را.
کاربران فضای مجازی در نوشتار و گفتار خود، واژهها را به نوعی دیگر به کار میبرند. این اختیار در تغییر ساختار، تلفظ و املای واژهها آسیب است یا نیاز زبان به تغییر؟
آسیب است. دنیای مجازی روز به روز گسترش پیدا میکند. بدون شک استفاده از زبان به این شکل هم در آن بیشتر میشود و این، آسیب را جدیتر میکند. این کم و بیش در همه زبانها صدق میکند و این تغییرات در زبانهای دیگر هم به وجود آمده است. همواره در ادوار مختلف، قشرهای جوان یا اصناف و... سعی میکنند برای مثال زبان صنفی خود مانند زبان «زرگری» را داشته باشند. زبانی که آسیبی به زبان معیار نمیزند. اما این شیوه رایج و معمول در دنیای مجازی با آسیب همراه است. زبان فارسی معیار، حدود و ثغور دارد، اما اگر بخواهیم تصویری از آن داشته باشیم، میتوانیم به زبان اخبار و مطبوعات اشاره کنیم که زبان فضای مجازی نسبت به آن نمرهای کم میگیرد و زبان فارسی در چنین مواردی متوجه خطر است.
آیا تغییر رسمالخط فارسی در فضای مجازی را میتوان نشان از نیاز زبان معیار به تغییرات متناسب با روز دانست؟
از خصلتهای زبان معیار، همراه بودن آن با تحولات زمانی و زبانی است. زبان معیار درجا نمیزند. عقب هم نمیماند. همگام با تحولات هر جامعه است. زبان معیار قشر تحصیلکرده امروز به زبان معیار تاریخ جهانگشای جوینی یا قرن ششم نیست. هر دوره متناسب همان دوره است. مقصود از زبان معیار همان زبان مورد استفاده اهل قلم، ادب، زبانشناسان و... است. واژه باید بهطور طبیعی وارد زبان شود و جا بیفتد. زبان جامعه و اهل قلم قابل دفاع است، اما زبان فضای مجازی آنقدر الکن، شکسته و خارج از قاعده است که نمیتوان این گفته را پذیرفت. زبان هوشمند است و این زبان الکن را بهعنوان زبان معیار نمیپذیرد.
بعضی کارشناسان بر این باورند که رسانهها هم در آسیب به زبان، سهیم هستند. شما چطور؟
متاسفانه این درست است. این حرف را من چند سال است که میزنم. به علت کمسوادی بعضی برنامهسازان، گویندگان و مجریهای برنامههای گفتاری و نوشتاری آسیب بیشتر است و در رسانههای مکتوب، کمتر. از آنجا که این رسانهها در جامعه حضور دارند و فضای وسیعی را در اختیار دارند و شمار مخاطبانشان هم کم نیست، باید توجه بیشتری داشت. تمام کسانی که در این عرصه هستند، باید خود اهل مطالعه باشند. در رسانههای رسمی کشورهای دیگر برای انتخاب گویندگان، مجریان، تهیهکنندگان و... سنجشهایی انجام میشود. فرد باید به زبان معیار مسلط باشد و مطالعهگر. ما در این زمینه دقت کافی نداریم.
در حوزه تالیف و ترجمه کتاب، نویسندگان و مترجمان چه نقشی نسبت به زبان برعهده دارند؟
مولف کتاب باید علم و آگاهی داشته باشد. نوشتهاش روشن، ساده و شفاف باشد. واژهها در تالیف یا ترجمه، فرقی نمیکند، چه برای مخاطب خاص چه عام، باید روشن و شفاف باشد. کلمات را در معنای خود به کار ببرد، مگر در شعر و ادبیات. در زبان علمی معیار، تمام واژهها باید در معنای دقیق خود به کار بروند و بار عاطفی نداشته باشند. درگیر صنایع ادبی نشوند. در زبان رسانه هم که ابلاغ پیام اولویت دارد، باید در شفاف، سریع، کوتاه و سادهترین کلمهها پیام منتقل شود. در ترجمه هم مقصود نویسنده اثر را باید با نحو، تغییر و کلمات روشن از مقصد به زبان مبدا منتقل کرد. ترجمه نباید تحتاللفظی باشد. منظور از ترجمه ابلاغ پیام است، نه صرفا برگردان واژهها.
متون شعری از نظر زبانشناسی قویتر است یا نثر؟
شعر زبان ادبی است و میتواند از صنعت ادبی بهرهمند باشد. زبان شعر زبان عامه نیست. ما میراث غنی در حوزه شعر داریم و البته نثر ما هم غنی است، مانند گلستان سعدی، تاریخ بیهقی و شاهکارهای قرن ششم، همچنین آثار نویسندگان و مترجمان معاصر برجسته.