رییس بنیاد نخبگان استان کرمانشاه در یادداشتی آورده است: وجود زمینههای رشد همهجانبه یکی از مؤلفههای توسعه در هر کشوری و اساساً اینرسی ناشی از دینامیک رشد و توسعه، تأمینکننده نیروی محرکه و امنیت همه جانبه است.
*آوات آرمان طاهرپور
این اندیشه که "دانش قدرت است" و به تعبیر اسلامی آن "العلم سلطان" سر لوحه رشد و توسعه بسیاری از کشور ها قرار گرفته است و همان است که در مراجع و متون غربی به knowledge is power ترجمه شده است. گروهی علوم و فنون و فضای حاکم برآن را از آن جهت برمیگزینند که بتوانند جهان را تبیین کنند و بفهمند و از آن برای زندگی خود و دیگران برداشتهای کارآمد و سازنده داشته باشند. رویکرد دگردیسی شده دیگر که محمل معنوی آن به عمد (البته) یا سهو(!) مغفول مانده و بخش دیگری از جامعه بشری آن مسیر را انتخاب کردهاند، علم با رویکرد تغییر جهان و کسب قدرت در مسیر تملک طبیعت خواسته و آموخته شده است. نتیجه این رویکرد اخیر منجر به بحرانهای زیست محیطی برخی لاینحل و پنجه بر رخ طبیعت کشیدن شده است.
وجود زمینههای رشد همهجانبه یکی از مؤلفههای توسعه در هر کشوری است و اساساً اینرسی ناشی از دینامیک رشد و توسعه، تأمینکننده نیروی محرکه و امنیت همه جانبه است. برهم خوردن اینرسی ناشی از دینامیک رشد و توسعه در همه زمینههای علمی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سبب سلب توانایی جامعه از پیشبرد اهدف عالیه خود میشود. به مفهوم معکوس این بدان معناست که ساختار نیرومند رشد پویا (دینامیک)، به خودی خود مانع از اثرگذاری و ورود فاکتورهای نامطلوب و متوقفکننده در سازوکار رشد پویا (دینامیک) میشود و هر عامل مانند آن را متوقف کرده، مسیر آن را تغییر میدهد و یا حذف میکند.
از اهداف ملی و مهم هر کشور میتواند رسیدن به قلههای پیشتازی در علم و فناوری باشد. این مهم با اولویت سرمایهگذاریها بر نیروی انسانی کارآمد، مستعد و نخبه و به موازات آن تحقیق و توسعه (Research and Development) امکانپذیر است. برخی کشورها در دهههای گذشته تا به امروز با سرمایهگذاری گسترده در این بخشها و با در نظر گرفتن آن به عنوان اولویت اصلی به پیشتازی در علم و فناوری رسیدهاند. امروزه برخلاف گذشته فقط برخی از کشورها صاحب تکنولوژی برتر نیستند. در دهههای اخیر برتعداد کشورهایی که در زمینه پیشرفتهای علمی در تمام یا برخی شاخههای علم حرف اول را میزنند افزوده شده و تولیدکنندگان منابع اولیه (Primary Sources) محتوای علمی بیشتر شدهاند. در حال حاضر رقابت در این زمینه بسیار نزدیک است و کشورها سرمایهگذاری بالایی در این زمینهها و نیز کارآمدسازی نیروهای مستعد، تحصیلکرده و نخبه خود میکنند.
اروپای غربی و ژاپن با تأمین بودجه کافی برای تحقیق و توسعه از قدرت نسبی برخوردار شدند و برای دهها سال، جهانی با سه قطب یا مرکزیت را در علم و فناوری تشکیل دادهاند. در حقیقت میتوان دو دهه گذشته را دهههای خیزش علم و فناوری جدید در منطقه آسیا نامید. کشورهایی مانند چین و کره جنوبی در این مورد قابل توجه هستند. در این میان، چین تلاش میکند به یک ابر قدرت علم و فناوری تبدیل شود و کره جنوبی خود را رقیب بسیاری از کشورهای اروپایی جلوه داده است. رشد سرمایهگذاری چین در تحقیق و توسعه، حدود 30 % رشد جهانی بودجه R&D و معادل مجموع رشد سرمایهگذاری آمریکا و کشورهای اتحادیه اروپاست. امروزه شاهد فعالیت کشورهای جنوب، جنوب شرقی و غرب آسیا هستیم. به گواهی پایگاههای علمی و استنادی، ایران گوی سبقت را از کشورهای منطقه غربی از آسیا ربوده و خود را به صورت رقیبی قوی معرفی کرده است.
در بسیاری از موارد ازسوی کشورهای صاحب علم و تکنولوژی فقط بخشی از علم در اختیار گذارده میشود. به عبارت دیگر همان بخش علم کاربری (و نه کاربردی) از فناوری وارداتی در اختیار گذاشته میشود. به این ترتیب بخشی از علم داده یا فروخته میشود تا از یک سو با "علم نوین بازاریابی" بازار خود را یافته و از سوی دیگر نیازمندی به آن محصولات به مرزهای اعتیاد نزدیک شود و سپس آنها را با تحریم در مسیر تصلب قرار داده تا با توجه به نیاز شدید ایجاد شده سازوکار به زانو درآوردن فعال شود؛ بنابراین باید بتوان فناوریهای مورد نیاز کشور را بومیسازی (Localization) کرده و از نتایج آن بهرهمند شد. لازمه این مهم اینست که علاوه بر تولیدکنندگی به عنوان منبع اولیه دانش و فناوری پویا، ظرفیت بومیسازی علوم و فنون اکتسابی را نیز در حد عالی و بهروز داشته باشیم و علاوه بر این دانش خود را با علوم و فنون نوظهور روز دنیا با رویکردی سازوکاردار تطایق (Adaptation) دهیم. لذا لازم است که همه دستگاهها از یک سازوکار مناسب برای بروزرسانی دانش کاربردی مورد نیاز خود استفاده کنند و بهره ببرند. برای این مهم باید اتاقهای فکر کارآمد تشکیل شود و حرکتهای علمی سایر کشور ها نیز با دقت رصد و تحلیل شوند که آنها واقعاً در یک زمینه خاص و مورد نظر چه مجموعه فعالیتهایی را انجام میدهند. همچنین دربرهههای مهم باید به تولید تقاضامحور نسبت به تولید تمایلمحور اولویت بخشید.
به نظر میرسد در دنیای امروز علم بر سه مبنای کلی طبقهبندی شده است: یکی علم عام (علم عمومی) است که همه به گونه روزمره از آن استفاده میکنیم و اغلب شامل علوم اکتسابی و وارداتی و شاید مجموعه دانش و معارف فردی و اجتماعی است مانند دانش بهرهگیری از گوشیهای هوشمند و اینترنت و سایر موارد مهم دیگر. دیگری علم بومیشده است که شامل بومیسازی علوم و فنون وارداتی و اکتسابی و فرمهای بومی شده آنهاست و نوع دیگری از علم، علم فوقالعاده و شاید علم پنهان است. بدین معنا که موارد کشف شده و حتی سازوکارهای آن نیز به صورت مدون و سالها (بلکه دهه ها) جلوتر و فراتر از علوم رایج در سطح اجتماع تهیه شده و مراحل تجربی موفق آن نیز طی شده اما اجتماع، شرایط، سیاستها، مصالح و اقتصاد آن اجتماع جهت پذیرش مجوز ورود این نوع علوم را به زندگی روزمره محتملاً ندارند و ممکن است سالها یا دههها طول بکشد که شرایط این پذیرش در جامعهای برای بروز و بهرهبرداری از آن به وجود آید. از این رو، لازم است که دستگاههای اجرایی در مباحث مربوط به خود از دانش پویا، علوم بومی و علوم از نوع سوم بهره ببرند چون در این صورت است که همواره لااقل یک قدم از شرایط بروز مشکلات جلوتر خواهند بود. همچنین میبایست به اهمیت "فناوری مغز" و "فناوری ایده" و اثر آنها بر موارد یاد شده توجه موشکافانه داشت.
برای نیل به مقاصدی مانند این، باید به تناسب مناسبی بین بهرهوری تحقیق و توسعه و هزینهکردها با دیدگاه کارشناسی و نخبگانی دست یافت. تکیه بر نیروی انسانی، مستعد، خبره و نخبه کارآمد در کنار تحقیق و توسعه، مهمترین پیشران نوآوری هستند. این نوآوری در قالب تولیدات و فرآیندها میتواند منجر به افزایش رفاه اجتماعی و ارتقای سطح زندگی مردم شده و به دنبال آن ایجاد دانش، فناوری، کارآفرینی و اشتغالزایی شود. داشتن نگاه جامع و کلان، دیدگاه منطقی بر بازخورد صحیح از اعتقاد به ظرفیتهای پنهان و ارزشهای جامعه نخبگانی و استعدادهای برتر، زمینه عملکرد وسیع تری ایجاد میکند. با ترویج صحیح علم و تبین آن برای کسب پایگاه و جایگاه مردمی و شتاب به حرکت توسعه از نهاد خانوادهها میتوان به بهرهگیری از منابع عظیم استعدادهای برتر کشور به صورت برنامهریزیشده و با مشارکت خانوادهها پرداخت. این امر مستلزم ملموس شدن خدمات و علم برای جامعه (همهگیری اهمیت علم و نه علمزدگی) است.
با الهام از ماهیت فرآیندهای شیمیایی و بیوشیمیایی، میتوان به این مدل توجه کرد که با کشف دقیق عناصر دخیل در مکانیسم یک فرآیند تحقیق، قادر خواهیم بود اثر معرفها و فاکتورهای مؤثر بر مسیر آن را به صورت کارآمد مشخص کرد و از آن طریق به صورتی کنترلشده و تحت اختیار، سرعت و بازدهی جریان آن را تحت کنترل درآورد. با توجه به رویکرد بیانشده میتوان از اتلاف وسیع سرمایه و انرژی مادی و معنوی پرهیز کرد و اقتصادی تر و عملیتر عمل کرد.
*رییس بنیاد نخبگان استان کرمانشاه
***
ما را در شبکههای اجتماعی به آدرس bmnirann@ دنبال کنید.
نظر دهید