فضای آن روزهای دانشکده پزشکی بر کسب عنوان دکتری متمرکز است و از موضوع جبهه و جنگ دور است. با این حال شهید احدی با وجود اینکه بیش از همه استحقاق رسیدن بهعنوان دکتری را داشته، انتخاب سختی میکند ...
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیاد ملی نخبگان؛ مرضیه نظرلو، کارشناس ارشد ادبیات فارسی است. 16سال است که در حوزه پژوهش و تحقیق فعالیت میکند و بیشتر فعالیتش در حوزه دفاعمقدس بوده و به ادبیات شیعی پرداخته است. 13عنوان کتاب به قلم او تا به حال منتشر شده و هر کدام درباره یکی از شخصیتهای نخبه و برجسته در حوزههای گوناگون است. او همکاری با بنیاد نخبگان را از 10سال پیش شروع کرده و کتاب «بگو ببارد باران»، روایت او از زندگی شهید احمدرضا احدی، نخبه پزشکی است.
چه ویژگیای از این شخصیت برای شما پررنگ بود؟
شهید احمدرضا احدی، شخصیتی چندوجهی دارد و اینطور نیست که فقط یک نکته خاص درباره او مهم باشد. او رتبه اول کنکور پزشکی را در سال 64کسب کرده، نخبه پزشکی و جزو استعدادهای برتر بوده و این یکی از ویژگیهای شاخص او است. علاوه بر این او دستی بر قلم داشته و اهل نوشتن بوده است. در دستنوشتههایی که از او به جا مانده میبینیم که جزئیات را بسیار زیبا به تصویر کشیده و نگاه زیبابینی دارد. در همان روزهای وقوع جنگ تحمیلی که شرایط عادی نیست، از رقتآورترین صحنهها، زیباترین توصیفها را انتخاب کرده است؛ مثلاً خونی که از سر همرزمش میچکد را به غنچه گلی که باز شده تشبیه میکند اما زندگی این شهید یک نکته جذاب و ویژه دارد.
آن نکته جذاب چیست؟
یک انتخاب است. احمدرضا احدی یک نخبه علمی است، اما انتخاب میکند که به جبهه برود. براساس دستنوشتههایش، فضای آن روزهای دانشکده پزشکی بر کسب عنوان دکتری متمرکز است و از موضوع جبهه و جنگ دور است. با این حال شهید احدی با وجود اینکه بیش از همه استحقاق رسیدن بهعنوان دکتری را داشته، انتخاب سختی میکند و به جبهه میرود. او اهل مطالعه و مباحثه بوده و اینجاست که این انتخاب پررنگتر میشود. در نهایت هم سال 65به شهادت میرسد.
چرا از بین نخبگانی که میتوانستید راوی زندگی آنها باشید، این شخصیت را انتخاب کردید؟
جز ویژگیهایی که گفتم، دلیل انتخابم این بود که من از سالها قبل از نوشتن این کتاب، با دستنوشتههای احمدرضا احدی زندگی کرده بودم. سال 1376بود که این دستنوشتهها را خواندم و از نظر روحی ارتباط عمیقی با این نوشتهها پیدا کردم. حس میکردم این نوشتهها زنده است و روح دارد. وقتی بنیاد ملی نخبگان پیشنهاد روایت زندگی این شهید را مطرح کرد، با آن پیشینه ذهنیای که داشتم با اشتیاق کار را پذیرفتم.
پنوشتن این زندگینامه چه مسیری را طی کرد؟
در یک کار مستند، نخستین مرحله پژوهش و تحقیق است. شخصی که درباره او مینوشتم یک شهید معاصر است و کار هم مستندنگاری است نه داستاننویسی. روی این نکته تأکید دارم که کتاب یک مستند روایی است و نه یک داستان. روایتها خودساخته و حاصل تخیل نیست بلکه روایت واقعی زندگی آن فرد است. من دستنوشتههای شهید را بارها خوانده بودم اما ابهاماتی در این نوشتهها وجود داشت؛ مثلاً از یک منطقه عملیاتی نام برده شده بود اما نمیدانستیم که آنجا چه اتفاقی افتاده یا شخصیتی به نام پسرک در نوشتهها بود که نمیدانستیم کیست؟ نیاز بود که مصاحبههایی انجام شود. از مصاحبههایی که مؤسسه سابقون با خانواده و دوستان شهید انجام داده و مصاحبههای تکمیلی استفاده کردم و وقتی نقاط ابهام برطرف شد، نوشتن را شروع کردم.
در نوشتن این زندگینامه چه ملاحظاتی را درنظر گرفتید؟
وقتی درباره یک شخصیت معاصر مینویسی که خانواده و اطرافیانش هنوز در دسترس هستند، نمیتوانی هر موضوعی را به فرد نسبت دهی چون بسیار طبیعی است که این افراد بگویند شخصی که روایت شده، پسر یا برادر آنها نیست. پژوهش در این نوع کار باید خیلی عمیق باشد تا شخصیت فرد همانطور که بوده منتقل شود. در متن تلاش کردم مسیر «شدن» را نشان دهم چون بهنظرم این شخصیت مسیری را طی کرده تا به این نقطه برسد. در نوع نگارش متن، زاویه دوم شخص مخاطب را انتخاب کردم که زاویه دید سختی است و در تمام نثر، باید ویژگی شاعرانگی حفظ شود. از آنجا که خواننده حضور مستقیمی در متن ندارد، نوشتهها به متن ادبی نزدیک میشود و ممکن است مخاطبی که به خواندن کتابهای معیار عادت کرده، با متن ارتباط برقرار نکند. با این حال من اصرار داشتم این زاویه دید را بهکار بگیرم چون خود شهید در دستنوشتههایش از همین روش استفاده کرده است.
منبع: همشهری
نظر دهید